پادشاهی ضحاک هزار سال بود

بهترین مکان برای نمایش تبلیغات متنی شما بهترین مکان برای نمایش تبلیغات شما بهترین مکان برای نمایش تبلیغات شما

پادشاهی ضحاک هزار سال بود

بازدید: 889
هزار سال خواری و خفتگی دانایی و خردمندی، هزار سال کامروایی دیوان، هزار سال فرمانروایی بیگانگان بر ایران ‌زمین و هزار سال اسارت بانوان ایران در دام اژدها‌فش جادو...

 
هنر خوار شد، جادویی ارجمند    نِهان راستی، آشکارا گزند


دو خواهر جمشید، شهرناز و ارنواز سمبلی از این اسارت بودند، ضحاک این دو خواهر پاکیزه و پاکدامن را، 

بپروردشان  از  ره  جادویی
ندانست خود جز بد آموختن 
 

بیاموختشان  کژی  و  بدخویی
جز از کشتن و غارت و سوختن
 


و اما از خود ضحاک و مارهای دو کتفش بشنویم که باید هر روز مغز دو جوان خردمند و آزاده ایران‌زمین قربانی می‌شد تا انسان تاوان گرفتاری خویش در دام اهریمن را باز پس دهد.

چُنان بُد که هر شب دو مرد جوان
خورشگر  ببردی  به  ایوان  اوی 
بکُشتــی و  مغـزش  بپرداخـتــی 
  چه کِهتر، چه از تخمۀ پهلوان
همی ساختی راه درمان اوی
مران اَژدها را خورش ساختی




دو مرد پاک‌رای و پارسا از کشور ضحاک، اَرمایل پاکدین و گرمایل پیش‌بین، در اندیشه شدند تا چاره‌ای بسازند و و راهی برای نجات جوانان بیابند، پس در نقش خوالیگر[1] به دربار ضحاک رفتند و با مهارتی که داشتند توانستند خورش‌خانه ضحاک را به دست بگیرند. چاره آنان این بود که از دو جوانی که هر روز برای مارهای ضحاک می‌آوردند، یکی را نجات دهند.

از آن دو یکی را بپرداختند[2]
برون کرد مغز سر گوسفند
یکی را به جان داد زنهار[3]و گفت
  جزین چاره‌یی نیز نشناختند
بیامیخت با مغز آن ارجمند
نگر تا بداری سر اندر نهفت




به این ترتیب، اَرمایل و گرمایل هر ماه سی جوان را از مرگ می‌رهاندند و هنگامی که تعداد آنها به دویست نفر می‌رسید، به آنها تعدادی بز و میش می‌دادند و آنها را راهی صحرا می‌کردند.

کنون کُرد از آن تخمه دارد نژاد    کز آباد ناید به دل بَرش یاد
 

گفتار اندر خواب دیدن ضحاک
هنگامی که تنها چهل سال به پایان پادشاهی ضحاک باقی مانده بود، شبی در خواب دید سه مرد جنگاور و فرهمند که دو نفر از آنها مِهتر و فرد کوچک‌تر در میان آنها ایستاده بود، به جنگ نزد ضحاک تاختند و با گرزه گاوسر بر سرش کوفتند. 

یکایک همین گُرد کهتر بسال
بدان ره دو دستش ببستی چو سنگ
همی تاختی تا دماوند کوه
  ز سر تا به پایش کشیدی دوال[4]
نهادی به گردن برش پالهنگ[5]
کَشان و دوان از پس اندر گروه




ضحاک بیدادگر، از هول این خواب گویی جگرش دریده شد. فردای آن شب، موبدان را از هر جای کشور گرد آورد تا خواب شوم ضحاک را تعبیر کنند.

لب موبدان خشک و رخساره تَر    زمان پر زگفتار یک با دگر


 موبدان می‌اندیشیدند که اگر به ضحاک حقیقت را بگویند، جانشان را بی‌بها از دست خواهند داد و اگر پادشاه سخن درست را از آنها نشنود باز هم باید از جانشان دست بشویند. روز چهارم با نهیب ضحاک، یکی از موبدان که مردی بینادل و خردمند به نام «زیرک» بود، گام پیش نهاد و گفت:

بدو گفت پردخته کن سر ز باد
اگر بارۀ[6] آهنینی به پای 
کسی را بود زین سپس تخت تو
کجا نام او آفریدون بود
  که جز مرگ را کس ز مادر نزاد
سپهرت بساید، نمانی به جای
به خاک اندر آرد سر بخت تو
زمین را سپهر همایون بود





موبد دانا، دلیل کینه‌توزی فریدون را چنین یاد می‌کند:

برآید به دست تو هوش[7] پدرش    از آن درد گردد پر از کینه سرش
 

و اینگونه بود که ضحاک از راز نابودی خویش به دست فریدون آگاه شد و در پی آن برآمد تا با سودای فرمانروایی خویش بر سرنوشت چیره شود، پس در جستجوی نشانِ فریدون، درگرداگرد جهان به جستجو برآمد.


می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: پنج شنبه 9 مرداد 1393 ساعت: 11:14 منتشر شده است
نظرات()

مطالب مرتبط

نظرات


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:







ورود کاربران

نام کاربری
رمز عبور

» رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری

تبلیغات

متن

پشتيباني آنلاين

پشتيباني آنلاين

آمار

آمار مطالب آمار مطالب
کل مطالب کل مطالب : 18
کل نظرات کل نظرات : 0
آمار کاربران آمار کاربران
افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا تعداد اعضا : 0

آمار بازدیدآمار بازدید
بازدید امروز بازدید امروز : 3
بازدید دیروز بازدید دیروز : 0
ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 0
ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 0
آي پي امروز آي پي امروز : 1
آي پي ديروز آي پي ديروز : 0
بازدید هفته بازدید هفته : 5
بازدید ماه بازدید ماه : 20
بازدید سال بازدید سال : 89
بازدید کلی بازدید کلی : 36300

اطلاعات شما اطلاعات شما
آی پی آی پی : 18.216.94.152
مرورگر مرورگر :
سیستم عامل سیستم عامل :
تاریخ امروز امروز :

درباره ما

شاهنامه فردوسی
به وبلاگ من خوش آمدید سلام دوستان محترم برای تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا من را در سایت خود لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در تبادل لینک هوشمند که در وبلاگم قرار دادم نوشته . در صورت وجود لینک من در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. ابتدا لینک ما را با مشخصات زیر در وب سایت خود ثبت کنید: عنوان: شاهنامه فردوسی آدرس:http://shahname1.lxb.ir

تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را در سایت خود لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

 

ابتدا لینک ما را با مشخصات زیر در وب سایت خود ثبت کنید:

عنوان: شاهنامه فردوسی

 آدرس:http://shahname1.lxb.ir

برای راحتی بیشتر از لینک آماده زیر استفاده کنید و آن را در قالب وبلاگ یا سایتتان قرار دهید:


<a href="http://shahname1.lxb.ir" title="شاهنامه فردوسی" target="_blank">شاهنامه فردوسی</a>

 






خبرنامه

براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



فروشگاه اینترنتی خرید فانی بافت فروشگاه ساعت مچی هاست ویندوز Plesk هاست لینوکس